از اینکه علم و دانایی محصول برتر فکر بشر است تردیدی نیست چون حاصل قرنها تلاش و همت شبانهروزی افراد تلاشگر و خستگیناپذیر است؛ ولی متاسفانه کالبدی نیرومند با بازوهای بسیار قوی و پولادینی است که از خلٲ معنویت و انسانیت و سوز و گداز عاشقانه رنج میبرد و بدون آن چون اژدهایی شده که امروزه بلای جان کرەی خاکی و ساکنانش گشتە است.
غرور علمسالاری، نه تنها در کشورهای صنعتی و غربی فراگیر شده بلکه امواج آن بر تار و پود کشورهای شرقی و اسلامی نیز چنگ انداخته است و تلاش میکنند که خود را با این جنبش همراه و هممسیر نمایند تا به زعم خود از این حرکت عظیم و قدرتمند بیبهره نمانند.
ولی با نگاه سطحی به این پدیدهی غیرقابل کنترل و چالشگر قرن و لایههای پنهان و زیرین آن نمایان میشود که در زیر لوای آن چه اهدافی برای تسلط و بردهکشی جوامع وجود دارد و قدرتمندان و ثروتاندوزان سیریناپذیر، چرخهای نیرومند و بران غول پیکر اقتصاد آن را میچرخانند و برای رسیدن به اهداف خود هویت و تفکر انسانها را سر میکشند تا حرص و ولع، هوس و شهوت نامحدود خود را آرام نمایند.
گروه اقلیتی که در این جهان بر اتاق فرمان علم و دانایی نظارت دارند و درتلاشند تا چرخههای سرمایهداری جهان را با دندههای بسیار تیز و برنده رهبری نمایند تا تولید بیشتر محصول به هر قیمتی، ولو گرفتن جان آدمها و نابودی و تخریب هویت و منابع عاطفی و پریشانی افکار و اندیشهها و فلج نمودن روح و احساسات بشری صورت گیرد.
تولیدی که میخواهد با حرکت لاک پشتی، بر جهان حکومت براند. بردگی نوینی که کمتر انسانی به برنامههای سری و حرکت نقشههای زهرآگین آن پی میبرد. افکار دیکتاتورمنشانهای که در قالبهای نوین و رنگارنگی چون حقوق بشر و آزادی و رهایی از چنگ استبداد، قد علم کرده ولی با مهارت و روباهصفتی، دامی عریض و طویل پهن نموده تا شکار را در آن بیندازد و رقیبان سرسخت را با ترفندی عالمانه از صحنه خارج نماید.
علم و دانشی که امروز در چنگ اربابان قدرت چون سلاح مسموم و بیحس و مار غول پیکری که به قلع و قمع افکار و اندیشه و فرهنگ و زبان و ملیت و اقوام افتاده است و برای هموار کردن جادهی توسعه و قلمرو شکار خود، هر جنبنده و مانعی را با خاک یکسان میکند. رحم و شفقت در این حرکت و خیزش ناجوانمردانه، عقبافتادگی تلقی میگردد.
رسیدن به کالاهای لوکس و جذاب با برندهای معتبری که خود معرّف و سازندهی آن هستند اولویت موفقیت و رسیدن به قلهی اوج انسانیت آنان محسوب میگردد و تولید ابزار و لوازمی که باعث سرگردانی و مرگ تعالی و روح بشریت و غرق شدن در غرایز نفسی و تغییر ساختارهای انسانی به کالا، تنزل دیدگاه این موجود خردمند به زندگی مادی و لوکساندیشی و تجملات و عیش و نوش، که بشر را به درهی سقوط اخلاق و معنویت نزدیکتر مینماید.
ثمره و میوه محصول سرمایهداری، هماکنون در جهانی که زیر سیطره و قدرت آن، نفسهای آخر را میکشد و حتی نسبت به محیط زیست و جایگاهی که در آن تغذیه میکند به وضوح دیده میشود و بشر آفتزدهای که به تدریج از زندگی اجتماعی و با هم بودن و لذت بردن از زندگی و عشق و آرامش، متنفر و بیزار میشود و به کنج خلوت اندیشه و افسردگی میخزد و دیگر هیچ احساسی و عواطفی ندارد و به اطرافیان و محیط زیست خود هیچ تعهدی نخواهد داشت.
افکار سرمایهداری برای رسیدن به محصول سودآور و دلخواه خود، بین افراد و جوامع مسابقات ناجوانمردانه و نابرابری را به اجرا میگذارد تا همیشه شعلهی رقابت و جلو زدن در جریان باشد و کسی به فکر آسایش و حقیقت وجودی خویش نباشند. تخریب بنیاد خانواده، قطع ریشههای احساس پدر فرزندی و مادری و همسرپروری، در هم شکستن حرمت و هیبت حریم شخصی و جنسی، از اهداف پنهان آن است تا حلقه هماندیشی و همدوستی و مهربانی را از هم بگسلد و چون گرگ گرسنه اجتماع بشریت را بدرد.
سرمایهداری، به ظاهر چون مار خوش خط و خالی است که شکار سادهلوح و سست اندیشه خود را مجذوب مینماید و با تبلیغ شعارهای رنگین و دهن پرکن و تدارک برنامههایی چون انتخابات و تأسیس انجمنهای مدنی و باشگاهها و تفریحسراهایی که سبب میشود هوش و فکر دیگران را بیحس نماید و کشتی اندیشهها را به جهت خلاف بکشاند.
آنچه در ظواهر زیبای مهندسی شهرها و روابط به ظاهر متمدنانه مبلغانش و راەاندازی رسانههای آزاد و بحث و گفتوگوهای شیرین و سرگرمکنندە صورت میگیرد ماورای افکار و برنامههای بانیان آن است پردەی سیاهی است که در پشت آنها نقشههای شوم و پلیدی برای بشر ساخته و پرداخته میشود تا هر روز بیشتر او را در گردابی بی سرو تە، غرق نمایند.
با نگاهی به برنامه طبیعی وحی( فارغ از حکومتها و اشخاصی که آن را دستاویز و ابزار حکومت و قدرت خود کردهاند) چه زیبا محصول تفکر و اندیشهی ناب و حرمت انسانیت و قدر و منزلت نهاد خانواده و جامعه به تصویر کشیده شده است و جامعهی آرمانشهری که جز صداقت و زیبایی و نیکاندیشی ونیکرفتاری و نیکگفتاری در آن وجود ندارد.
دین وحیانی که به اتاق شیشهای میماند که ظاهر و باطن آن یکسان است آنچه بر زبان پیامآور وحی رانده شده باید بدون کم و کاست و تبعیض، میان افراد جامعه نهادینه شود و اتاق فکری و اشخاص سیاستمدار هزار چهرهای بر آن حکومت نمیرانند و در رٲس آن، شخصیت بزرگوار و جوانمرد خوشرفتاری چون رسول اکرم(صلیاللهعلیهوسلم) قرار دارد که خود چون عموم افراد زندگی مینمود و سختیها و ناخرسندیهای جامعه را به جان میخرید تا انسانها در آسایش باشند و فقر اختیاری را چون عارفی بزرگ و خداشناس برگزیدند تا ثابت نماید که انسان بزرگ و ارزشمند است.
ولی افسوس از جوامع به ظاهر متمدن و تحصیلکردگانی که برای رسیدن به زندگی ایدهآل و آرمانشهر این جهان، که مغفول تبلیغ رسانهها قرار میگیرند و بدون هیچ تحقیق و تفحصی، هیزم به آتش فتنه و آشوب و اربابان قدرت و ثروتخواران جهان میاندازند. هم صدا و همراه آنان بر فرهنگ و پیام وحیانی و ملی خود میتازند نقش همان مردی را بازی میکنند که تیشه بر تنهی درختی میکوبد که بر آن قرار گرفته است.
حال امروز به وضوح ثمره و نتیجهی حکومت سرمایه و قدرت را در میان سردمداران آن دیدهایم و اهتزاز پرچم افکار و اندیشههای آنان را بر بام کشورهای منطقه و جهان مشاهده نمودهایم که جز نابودی هویت و تاراج سرمایه و اندیشهها و رواج بیبند و باری و فرار مغزها و شکستن حرمت انسانها، چیزی کسب ننمودهاند.
نظرات